سنگ نوردی با یک دست

به گزارش طراحی وبسایت، محل دیدار مان مسیر بند یخچال در دربند است. صبح زود آدینه. وقتی از راه می رسم آقای سنگ نورد را در حالی می بینم که از سنگ ها و صخره ها به راحتی بالا می رود.

سنگ نوردی با یک دست

به گزارش طراحی وبسایت، حرکاتش را زیر نظر می گیرم، باور اینکه او فقط با یک دست می تواند روی این صخره ها و سنگ ها تعادلش را حفظ کند غیرممکن است. صدایش می زنم و مصاحبه مان در برف و بوران و در هوای سرد دربند کلید می خورد.

شاید شما هم در اطرافتان افراد زیادی را دیده باشید که انگشتان خود را در یک حادثه شوم از دست داده و یا مادرزادی بدون انگشت به دنیا آمده اند، اما به طور قطع در این میان، کمتر معلولی را بدون انگشت دیده اید که در رشته سنگ نوردی فعالیت کند، در رشته ای که فعالیت در آن، بی شک توانایی انگشتان دست بیشتر از هر توانایی دیگری احتیاج است. اما سوژه این شماره ما ترجیح داده به جای اینکه در خانه بنشیند و به خودش بگوید از پس تمرینات سخت در این رشته بر نمی آید عزمش را جزم کند و با تمرین های مدام خود را به جایی برساند که این روزها با قدرترین کوهنوردان و سنگ نوردان همراه شود و به هیچ چیز جز صعود فکر نکند.

محسن پورقاسم سالها پیش انگشتان دست خود را در یک حادثه تلخ از دست داد. او به کوه های پر از برف دربند خیره می شود و از آن روزها برایمان می گوید: متولد سال 42 هستم، در دانشگاه، مکانیک خواندم و در حال حاضر در کارخانه ای معتبر به عنوان طراح صنعتی فعالیت می کنم، قضیه من و این انگشتان نداشته ام برمی شود به دورانی که فقط 13 ساله بودم، در آن موقع من به همراه پدرم، در همین کارخانه ای که امروز در آن فعالیت دارم کار می کردم. سال 1360 یک روز سراغ کار با دستگاه پرس رفتم و این در حالی بود که افرادی که سن بالاتری از من داشتند کمتر حاضر می شدند با این دستگاه کار نمایند. پدرم مخالفت کرد اما زمانی که دید کارم را درست انجام می دهم، به من اجازه داد با این دستگاه کار کنم، یک روز زمانی که خسته بودم انگشتان دست چپم زیر دستگاه قیچی ورق بری که به قیچی گیوتین معروف است ماند و قطع شد.

انگشت هایم رفتند

در آن موقع نزدیک ترین بیمارستان به کارخانه سرخه حصار بود و به همین دلیل پدر، من و انگشتان قطع شده ام را برداشت و راهی این بیمارستان شدیم، دوران جنگ بود و زمانی که ما وارد بیمارستان شدیم همه قسمت های بیمارستان پر از مجروحان جنگی بود، حتی در راهروهای بیمارستان به شرایط مجروح ها در روی زمین رسیدگی می کردند، آن روز خیلی معطل شدیم تا یک پزشک پیدا کردیم.

با اینکه بیشتر از 35 سال از آن اتقاق گذشته، ولی آقای پورقاسم، هنوز نام پزشکش را به یاد دارد: دکتر توسلی خیلی کوشش کرد تا انگشتانم را از دست ندهم اما نشد، او به من گفت اگر در شرایط عادی بودیم من حداقل 3 انگشت از 4 انگشت تو را پیوند می زدم. بعد از جراحی های متعدد، پزشکان مجبور شدند آخرین بند انگشت هایش را از او بگیرند.

آقای پورقاسم از زمانی می گوید که دیوار نه چندان زیبای رو به روی اتاقش در بیمارستان باعث شده بود فکر کند با از دست دادن انگشت هایش همه چیزش را از دست داده است: در اتاقی بستری بودم که یک پنجره، رو به دیواری قدیمی و دلگیر داشت، به خاطر موقعیت بیمارستان و اتاقم، در طول آن روزها فقط به این موضوع فکر می کردم که دیگر زندگی برایم تمام شده است، اما پرستارها خیلی زود متوجه این قضیه شدند و اتاقم را به فضای بهتری منتقل کردند. آن روزها به پنجره خیره می شدم و با تماشا مردمی که در شهر تردد می کردند امید می گرفتم، می دیدم چیزی عوض نشده و زندگی هنوز ادامه دارد، تصمیم گرفتم جراحی هایم که تمام شد هم درس بخوانم و هم کار کنم و همین کار را کردم.

با سنگ نوردی، دوباره انگشتانم رشد کرد

هنگامی که این حادثه تلخ رخ داد، سال ها بود که آقا محسن ورزش می کرد. بعد از این حادثه، مدتی ورزش را کنار گذاشت اما دوباره بعد از گذشت دوره درمانش به ورزش رو آورد و تا امروز هرگز دست از تمرین های سخت نکشیده است: من ورزش های زیادی انجام می دادم، هم در رشته های رزمی کمربند گرفته بودم و هم در رشته هایی مانند دو و میدانی به جای خوبی رسیده بودم. خوب به یاد دارم سالها پیش آنقدر در دو و میدانی به جاهای خوبی رسیده بودم که با آقای سجادی، قهرمان آسیا تمرین می کردم، به خودم می گفتم اگر با این دست نتوانم در رشته هایی که دوست دارم برترین شوم، در دو می توانم.

همزمان با ورزش های دیگر، کوهنوردی هم می کردم وعضو یکی از تیم های معروف کوهنوردی شده بودم، تا اینکه بچه های تیم، یک روز به من پیشنهاد دادند که در کلاس های سنگ نوردی شرکت کنم. تا این پیشنهاد را شنیدم به یاد انگشتانم افتادم اما با خودم گفتم از پس آن برمی آیم. آقای کوهنورد با تصمیمی که گرفته بود به کلاس های سنگ نوردی رفت و یکی از قهارترین سنگ نوردان ایران، مربی او شد.

آقای پورقاسم به اینجای داستان که می رسد به صخره ای در بند یخچال اشاره می نماید و می گوید برای اولین بار همینجا سنگ نوردی را آغاز نموده است: همینجا بود که تصمیم گرفتم کار نشدنی را شدنی کنم. این صخره ها و سنگ های بی روح به من روحیه دادند تا نشدن و نخواستن را از ذهنم بیرون کنم.

هنوز کلاس آغاز نشده بود که دستم را به سمت استاد گرفتم وگفتم استاد، من با این شرایط آیا می توانم سنگ نوردی را آغاز کنم؟ استاد خیلی عادی و بدون اینکه تعجب کند رو به من گفت که حالا بی انگشت یا با انگشت، آمده ای سر کلاس و این یعنی اینکه تو می توانی، برو از یک سنگ ساده آغاز کن و اصلا به انگشت های نداشته ات فکر نکن. آن لحظه را آقای پورقاسم اینگونه توصیف می نماید: لحظه دوباره متولد شدن، من آمده بودم که یک کار سخت انجام دهم، باختن، در طبیعت من نبود و من با سنگ نوردی دوباره انگشت دار شدم.

آرزوی سنگ نوردی در آلپ

او تا به امروز کوه ها و صخره های زیادی را صعود نموده، از جمله دیواره علم کوه و صخره های سخت بیستون و...اما ورزشکار ما همواره آرزو داشت به کوه های آلپ برود و سنگ نوردی کند: سنگ نوردی برای من سخت بود اما نشدنی نبود، چیزی نبود که در توان من نباشد، هرچند از سنگ نوردانی که هر دو دستشان سالم بود کارم کندتر جلو می رفت اما این امید بود که باعث می شد آنقدر تمرین کنم که سرعتم هم در این کار زیاد شود.

در تمام روزهایی که روی صخره ها سنگ نوردی می کردم دوست داشتم یک روز به آلپ بروم و در کوه های آلپ سنگ نوردی کنم، در همه این سالها به این سفر فکر می کردم و بالاخره 3 سال پیش توانایی اش را پیدا کردم که مبلغ 20 میلیون تومان برای این سفر کنار بگذارم و برای صعودم برنامه ریزی کنم. یک روز با کیومرث بابازاده - مدیر باشگاه کوهنوردی آرش - ملاقاتی داشتم و به او این قضیه را گفتم، آقای بابازاده گفت که خیلی خوب می شد اگر قید آلپ را می زدی و به برودپیک صعود می کردی.

ایشان برایم شرح داد که سالهاست کوشش می نماید افراد تیمش را به برودپیک بفرستد و مسیر ایران را باز کند.آن روزها آقای بابازاده در حالی این حرف ها را می زد که حس و حال خاصی داشت، واقعا و از ته قلبش می خواست اعضای تیم بروند و مسیر ایران را در برودپیک ثبت نمایند. برایشان شرح دادم که تمرین هایم در حال حاضر در حدی نیست که به برودپیک صعود کنم اما می توانم یکی از حامیان مالی تیمی شوم که قرار است صعود نمایند، گفتم حاضرم این 20 میلیونی را که برای صعود آلپ کنار گذاشته ام، به عنوان اسپانسر به تیم بدهم.

من و فاتحان برودپیک

بعد از چند جلسه صحبت بین محسن پورقاسم و کیومرث بابازاده و دیگر اعضای تیم، اعضای تیم صعود انتخاب شدند. زنده یاد آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان برای این سفر انتخاب شدند و به برودپیک رفتند: در تمام سفر، کنار تیم بودم و تماس ها و حرف هایشان را شنیدم، آنها رفتند و مسیر را گشودند اما متاسفانه زنده به کشور بر نگشتند و این بدترین خاطره من از آن روزها بود.

نمی دانید چه شوقی داشتم وقتی این سه کوهنورد را راهی برودپیک کردیم و هر تماسی که با ما می گرفتند چقدر من را به شوق می آوردند و هیجان زده ام می کردند. آن روزها منتظر بودم به فرودگاه بروم و حلقه گل به گردن مردان افتخارآفرین ایران بیندازم. خشنود بودم که بالاخره کیومرث بابازاده اعضای تیمش را به برودپیک فرستاد و این غول را شکست داد و مسیر ایران را گشود اما این شادی، با تماس آیدین به ناراحتی تبدیل شد.

آیدین تماس گرفت و گفت پویا پاهایش توان ندارد و نمی تواند ادامه بدهد، در تماس بعدی گفت پویا حالش خوب شده ولی مجتبی حالش بد است و از همانجا بود که ما تیم را از دست دادیم. آخرین تماس به وسیله آیدین صورت گرفت و در تماس آخرش گفت که ارتفاع سنج او ارتفاع 7800 متر را نشان می دهد و او می تواند چراغ های کمپ سه را ببیند اما تیم امداد و نجات هیچ وقت آیدین را پیدا نکرد. صدای آیدین هنوز در گوشم است که می گفت ما سه نفر با هم به برودپیک آمده ایم. یا هر سه نفرمان با هم به ایران برمی گردیم و یا هر سه همینجا می میریم.

مدال برنز از اسپانیا

جالب است بدانید محسن پورقاسم، اولین معلولی است که پیروز شده است دیواره علم کوه را صعود کند، علاوه بر این، ایشان اولین ایرانی ای است که پیروز شده همراه با دو دوست معلولش یک تیم تشکیل دهد و در مسابقات سنگ نوردی درون سالن که بین معلولان دنیا در کشور اسپانیا برگزار می شد شرکت کند و با مدال برنز به کشورمان برشود.

او می گوید برنامه بعدی اش شرکت در مسابقات قهرمانی دنیا است که قرار است در سال 2016 در پاریس برگزار شود: درمسابقات اسپانیا، مرا در گروه معلولان قطعی دست قبول نکردند و من تمریناتم در این گروه بود، وقتی که گفتند مرا در این رده قبول نمی نمایند مجبور شدم در گروه دیگری مسابقه بدهم و همین مساله باعث شد که با مدال برنز به کشورمان بر گردم، برنامه آینده من کسب مدال در مسابقات دنیای 2016 است.

سنگ نورد جوان می گوید سال هاست که مجبور است همراه ورزشکارانی که معلولیتی ندارند تمرین هایش را جلو ببرد اما هیچ وقت از تماشا ورزشکارانی که انگشت دارند و می توانند مسیر را راحت تر از او بپیمایند ناراحت نمی شود و اعتماد به نفسش را از دست نمی دهد بلکه سعی می نماید تمرین های سخت تری انجام دهد تا بتواند مهارت و پیروزیتی را که سنگ نوردان بدون معلولیت کسب می نمایند به دست بیاورد.

منبع: سرنخ. دوهفته نامه حوادث و شگفتی ها. شنبه1 اسفند 1394.

منبع: همشهری آنلاین

به "سنگ نوردی با یک دست" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سنگ نوردی با یک دست"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید